جنت نوین: یعنی لمس قلب مشتری
شـروع از ســال 1375

شعر سنگ قبر جوان

بازگشت همه بسوی اوست. مرگ جوان برای پدر و مادر کمرشکن و برای سایر اعضا بسیار سخت و طاقت فرسا می باشد از این رو بازماندگان سعی می کنند  تا با جستجو و پیدا کردن بهترین متن برای سنگ قبر جوان خود را در روزهای سخت دلتنگی آروم کنند

شما می توانید در اینجا بهترین شعر سنگ قبر را پیدا و مطالعه کنید

همچنین وبسایت جنت نوین گلچینی از شعر سنگ قبر جوان را آماده کرده که شما می توانید در زیر مطالعه کنید

در سوگ توام ناله زعیوق گذر کرد

داغ تو، دل سوخته را سوخته تر کرد

آهی که به یادت ز دل زار بر آمد

از کوه گذر کرد وּ بر افلاک اثر کرد

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند

چه دید اندر خم این طاق رنگین

به جای لوح سیمین در کنارش

فلک بر سر نهادش لوح سنگین

شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک

دارم جگری کباب و چشمی نمناک

گلها همه سر ز خاک بیروּن کردند

الا گل من که سر فرور برده به خاک

افتابی در جهان تابید رفت

عمر کوتاهش جهان دید وּرفت

هیچ کس از دست او رنجش نداشت

از چه رو از دست ما رنجید وּرفت

باورم نیست كه دیگر نشنوم آواي تو

يا نبينم روּی ماه و قامت رعناي تو

سالها سنگ صبورم بودي و هم صحبتم

بي تو رنگ يأس دارد منزل و مأواي تو

فلک آخر ربودی گوهر یکدانه ما را

بگو بر ما چرا بردی تو ان دردانه ما را

ندانم از چه رو کردی شعار خویش گل چیدن

گل مارا چیدی و برهم زدی گلخانه ما را

شعر برای سنگ قبر جوان

عزیزخفته در خاکم گل باغ دلم بودی

درخشان گوهر پاکم چراغ محفلم بودی

کجا یابم دگر چون تو اگر گرد جهان گردم

تو را ای نازنین دختر که یار وּهمدمم بودی

 

سال ها رنج کشیدم که گلی پروּردم

باد پاییز به ناگه زد وּگل پرپر شد

گل پرپر شده ام از چه برفتی ز برم

که زهجران تو هر دم دل ما مضطر شد

قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود

در عزایت جامه را تن دریدن زود بود

آخر ای یار همه ای مطهرمهر وفا

در سرای جاودان منزل گزیدن زود بود


جوان رفتم زدنیا با هزاران ارزو بر دل

به زیر خاک کردم با دوּ صد اندوּه غم منزل

گذر اید اگر برخاک من از زاه غم خواری

به الحمدی مرا یاد اوּرید ای محرمان دل

بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم

من به داغ تو جوان مرده به دنیا چه کنم

بهر هر دردی دوایی است مگر داغ جوان

من به دردی که براو نیست مدوا چه کنم

نوگلی پرورده بودم ،خاک از دستم ربود

آنچنان در بر گرفت ، انگار در عالم نبود

سالها زحمت کشیدم ، تا گلم پرورده شد

ناگهان پیک اجل ، آن غنچه را از من ربود

در سوگ توام ناله ز عیوق گذر کرد

داغ تو، دل سوخته را سوخته تر کرد

آهی که به یادت ز دل زار بر آمد

از کوه گذر کرد و بر افلاک اثر کرد

تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم

اهسته ز دوری تو فریاد کنم

وقت است که دست از این دهان بردارم

از دست غمت هزار بیدادکنم

آتش هجران تو همچون سپندم می کند

پر ز ناله همچو نی بند بندم می کند

داغ سنگینی که بر دل دارم از هجران تو

تا قیامت بر غم تو پای بندم می کند

خوشا آن کس که نیکی حاصل اوست

پیاپی عشق یزدان در دل اوست

خوشا آن کس که بعد ترک دنیا

بهشت جاودانی منزل اوست

نوشته سنگ قبر جوان

ای سفر کرده به معراج، به یادت هستیم

ای گل پرپر ما، چشم به راهت هستیم

تو سفر کردی و آسوده شدی از دوران

ما، ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم

 

پر پاکدل خوب و نکومنظر من

مانده بر خاک رهش خیره دوچشم تر من

نازنینی که به پاکی نه کم از شبنم بود

عمر او نیز دریغا که چوشبنم کم بود

روزی که قضا نیست نخواهی مردن

ور هست قضا کجا توان جان بردن

مرگ تهی مساز پهلو که به آن

سر منزل خود توان به دست اوردن

 

ای جوانمردان جوانمردی دگر در خاک رفت

گوهری پاک از زمین برجانب افلاک رفت

بار خود بربست از این خاک تیره دل برید

پاک جان امد به گیتی پاک ماند وپاک رفت

نوگلم رفته وداغش به دل مادر ماند

حسرت دیدن رویش به دل خواهر ماند

تو که تنها پسر و یاور مادر بودی

از چه رو بار غمت بر کمر همسر ماند

ای چرخ وفلک خرابی از کینه توست

بیدادگری شیوه دیرینه توست

ای خاکاگر سینه تورا بشکافند

بس گوهر قیمتی که درسینه توست

 

شعر سنگ قبر مادر را در این صفحه بخوانید

ای سفر کرده به معراج روانت شادباش

روح تو در کنف رحمت حق ازاد است

مهر تو نور وصفا بود به کاشانه ما

هر زمان عزت وپیمان تو مارا یاد است

ای مادر غمدیده نداری خبراز من

کز گردش ایام چه امد برسر من

من تازه جوان بودم واندر چمن حسن

نشکفته فرو ریخت همه بال وپر من


ای رهگذرکه میگذری برمزار من

زنهاریاد کنی زمن وروزگارمن

شکفته بودیک گلم از صدهزار گل

نا گه بریخت باد اجل نوبهار من

بگذارید که بر خاک شهیدان گریم

سوز دل گویم و با ناله و افغان گریم

در سپیده دم آزادی و آغاز بهار

جای احمد نگرم،همره باران گریم

شعر سنگ قبر برادر جوان

بر خیز و ببین صحنه ایثار شهید

بر خیز و ببین نخل گهر بار شهید

گر فکر کنی شهید رفت از برما

کوته نظری، مرده مپندار شهید

 

گفتم که فراق تو نبینم دیدم

آمد به سرم هر آنچه میترسیدم

در عشق توام نصیحت و پند چه سود؟

زهراب چشیده ام مرا قند چه سود

گویند مرا که بند پاش نهید

دیوانه دل است پای در بند چه سود

 

زود بودش سفر مرگ

ولی گل مگر دیر تواند پژمرد

افسوس که زیبا پسرم تاج سرم رفت امیدوچراغ دل ونور بصرم رفت

زد اتش سوزان اجل بر گل عمرم ناگاه از این باغ گل نوثمرم رفت

دریغا حسرتا از کامرانی نبردم بهرهای از زندگانی

همی پر حسرت وּناکام رفت به زیر خاک عین جوانی


آنقدر خوب وعزیزی که به هنگام وداع

دل نمی خواست تو را دست خدا بسپارد

"*" indicates required fields